بیماری، پیری و درد، از ابتدای آفرینش با انسان همراه بوده اند و همواره مایه ترس و رنج او را فراهم ساخته اند. آدمی، فراوان کوشیده است تا با یافتن راه های پیشگیری و درمان آن ها، زندگی خود را آسوده تر و زیباتر سازد. از نقاشی های اجداد ما بر دیواره غارها و وردهای حک شده بر کتیبه های معابد تا دستورالعمل های مکتوب در کتاب های قدیمی، چنین بر می آید که علم طب، پیشینه ای برابر با قدمت حیات بشری دارد و شاخه هایی از آن چون آسیب شناسی (Ethology)، نشانه شناسی و دارو درمانی، همپای تمدن انسان، راه پر پیچ و خمی را طی کرده اند.
کاروان علم پزشکی فراز و نشیب های این راه را گاهی تند و گاه آرام پشت سر گذاشته و بسته به میزان آگاهی بشر در هر زمانی به جانبی گرویده است، گاه کوه ها و گردنه های صعب العبور سحر و جادو را از سر گذرانیده و گاه در دشت های سرسبز و نشاط انگیز منطق و استدلال به پیش تاخته است. پرچمداران و کاروان سالاران این قافله کهن گاهی جادوگران، ستاره شناسان و کیمیاگران و گاه کاهنان و موبدان بودند. یکی از درخشش ستارگان، طریق می پرسید و دیگری در کتابهای قطور فلسفه و برهان، راه می جست. کاروانیان، چه شبها که در معابد و بتکده ها به سر بردند و چه روزها که زیر آفتاب بی رحم بیابان های خرافات، سرگردان بودند. رد پاهایشان، سطرهای طلایی منظومه عظیم علم طب را قلمی کرده ولی بعضا، آن جا که راهزنان و جانیان بر آن تاخته اند، درد و اشک و حتی خون نیز، مجالی برای سخن گفتن یافته اند. اینک دستاوردهای آنان که در طول سالیان متمادی و از اقصی نقاط گیتی فراهم آمده است، در دست های ماست. باشد که فرزندان خلفی باشیم و این میراث گرانبها را خوب بشناسیم و قدر بدانیم. در راه همان هدف مقدس ایشان، یعنی کاستن درد بشر، به کارش گیریم و اگر یارای افزودن بر آن را داشتیم دریغ نداریم و کاهلی نورزیم.
ایرانیان، چینی ها، مصری ها، هندیان، یونانی ها و سرخ پوستان آمریکا از پیشکسوتان و پدید آورندگان بزرگ علم پزشکی می باشند. این تمدن های عظیم هر یک به شکلی، همپای خلق فرهنگ، فلسفه و ادیان کهن خویش، در علوم و از جمله علم طب نیز پیشرفت های درخشانی داشته اند و به قیمت سال ها تلاش و تجربه اندوزی، گنجینه های وزینی فراهم آورده اند. طبیبان این ملل، برپایه بینشی که از روند وقوع حوادث در جهان داشته اند، برای بیماری ها و کاستی های بدن انسان، سبب شناسی خاص خود را قایل بوده اند و طبعا بر پایه آن سبب شناسی، شیوه های پیشگیری و درمان های مختلفی برای بیماری های مختلف ابداع نموده اند.
طب چینی
در میان مکاتب طب قدیم، آن چه طب شرق دور یا طب چینی را گیرا و غنی می سازد، تئوری آمیختگی جسم اندیشه، روح (Mind – Spirit Unity Body) می باشد. به عقیده آنان این یگانگی، به واسطه وجود یک نیروی حیاتی (Life Force) برقرار می گردد که انرژی Qi نامیده می شود. در بدن Qi در یک سری مسیرهای مرتبط با هم جریان دارد و تا وقتی که این جریان به طور صحیح در تمام بدن برقرار است، مکانیسم های حیاتی کاملا متوازن هستند؛ هرگاه ایستایی یا کندی در جایی از این مسیر ایجاد شود، بیماری ایجاد می شود.
Tao یا طریقت روشی است که عملکرد تمام ارگان ها را متوازن نگه می دارد و زندگی کردن را آن گونه آموزش می دهد که از کمبود یا فزونی هر کارکردی جلوگیری شود؛ در واقع Qi نیروی حیاتی است و Tao طريقه نگهداری و تیمار آن.
طب غربی یک سری تکنیک ها را از Tao برداشت کرده است، اما نباید فراموش کرد که آن چه این تکنیک ها را با یکدیگر و با سلامتی و زندگی انسان پیوند می دهد، فلسفه انجام هر یک از آن هاست. هر چند با به کارگیری این تکنیک ها به تنهایی نیز می توان تا حدی از آثار مفید Tao بهره برد. تعداد زیادی از روش های موسوم به Body Works بر مبنای تئوری فوق پایه ریزی شده اند.
شیاتسو
یک مکتب ژاپنی است. این مکتب شامل روش های تشخیصی و درمانی با بهره گیری از انگشتان است. پایه آن، فشار وارد کردن بر نقاط خاصی از بدن با هدف کاهش درد، ضعف، گرفتگی، کشیدگی یا علایم دیگر بیماری ها می باشد که این نقاط به خصوص Tsubo نامیده می شوند. از طرفی، تشخیص مکانیسم بیماری ها با معاینه از طریق لمس نقاط دیگری است که به روی Hara (به معنی مرکز و پشت شکم) و پشت تنه قرار دارند. جریان انرژی حیاتی که (در ژاپن به آن Ki گفته می شود) از طریق تحریک مناسب این نقاط، سنجیده می شود و بعد از تشخیص اختلال، باید کاستی آن (Kyo) یا افزایش آن (Jitsu) را تشخیص داد سپس با آرام نمودن Jitsu و تقویت Kyo با طرق مختلف لمس و تحریک این نقاط اختلال را درمان نمود.
طب سوزنی
در چین پایه گذاری شده است. این مکتب قدیمی و پر طرفدار بر پایه تحریک نقاط خاصی از بدن با سوزن های ظریف استوار است. در مواردی این تحریک اگر با جریان الکتریکی نیز همراه شود، اثر بخش تر خواهد بود. عده ای از نقاط خاص در امتداد مسیرهای مشخصی با نام Meridians قرار دارند و تعداد دیگری از آنها بیرون از این مسیرها هستند که Ahshi نام دارند.
Acupuncture شکل تغییر شکل یافته ای نیز دارد که طب فشاری یا Acupressure نامیده می شود. در آن نقاط مربوط به طب سوزنی به جای سوزن، با وارد آوردن فشار تحریک می شوند. عدم استفاده از سوزن و ایجاد تحریک کمتر، هر چند باعث ضعیف تر شدن آثار درمانی طب فشاری میشود اما به دلیل تهاجمی نبودن، مقبولیت بیشتر و استفاده فراوان تری به خصوص در طب غربی دارد.
نکته جالب اینجاست که نقاط ذکر شده در طب ژاپنی Shidtsu هم حدود زیادی بر Meridian های چینی منطبق می باشند و جالب تر این که بعضی Meridian ها هم انطباق قابل توجهی با مسیرهای اعصاب دارند.
همین جا باید خاطرنشان کرد که یکی دیگر از انواع Body Work ها که بیشتر در طب غربی شناخته شده است، Trigger Point Therapy نام دارد. نقاط مربوط به این رشته نیز تا حد زیادی با نقاط هدف درمان های ذکر شده قبلی، همپوشانی دارند. توجیه عملکرد این رشته این است که نقاط مورد نظر در آن، مناطقی ویژه از پیوستگاه عصب و عضله هستند که با تحریک کردن آنها به روش خاص و مدت و شدت به خصوص، می توان از سطح پوست، این پیوستگاه را تحت تاثیر قرار داد و به Relaxation عضله کمک کرد. هر چند در این مکتب، اعتقاد بر این است که شرایط روحی و تفکرات و اراده نیز به طور غیر مستقیم با این نقاط در تاثیر متقابل اند؛ لذا بسیاری از اختلالات جسمی و روحی را نیز، با این روش قابل درمان میدانند و آن را تنها برای رفع مشکلات Myofascial موثر نمی دانند.
انواع مریدیان ها
در مکتب طب چینی فعالیت بدن به تعامل بین دو نیروی مکمل نسبت داده می شود که در تضاد با یکدیگر عمل می کنند.
هر چند بهتر است همین جا یادآوری و تاکید کنیم که این تمایز، جهت درک بهتر از جابجایی های تعادل انرژی حیاتی در بدن مطرح می شود و پیوستگی کلی ساختار جسم روح اندیشه در جای خود قرار دارد. این دو زیر واحد را Yin و Yang می نامند و برای هر یک خصوصیاتی قایلند. در هر لحظه، پیشروی Yin با عقب نشینی Yang همراه است و عکس این قضیه نیز برقرار است.
برای یادآوری این تعامل و تضاد و در عین حال، وحدت کلی سیستم و مکمل بودن این ها (شکل1) به عنوان سمبل این مکاتب شناخته شده است هر چند بسیاری افراد، مفهوم و هدف از ترسیم آن را نمی دانند. شکل مذکور، پویا بودن تعادل بین دو مفهوم ذکر شده را در عین ثابت بودن مجموع آنها می نمایاند.
بعضی Meridian ها و نقاط روی آن ها، مربوط به Yin هستند، اینها نقاطی می باشند که با تاثیرگذاری بر آنها می توان بر عملکرد ارگان های حیاتی و بسیار ضروری بدن انسان اثر گذاشت.
Yin یک نیروی دارای شارژ منفی (Negativecharge) و مونث می باشد. در بدن از پایین به بالا در Meridian های مربوط به خود سیر می کند و اعمال حیاتی دایمی بدن را کنترل می کند. آن واکنش هایی که در حالت عادی و برای حفظ حیات لازم هستند و در واقع Maintenance زندگی را تضمین می کنند. اعمال پاراسمپاتیک نیز به Yin نسبت داده می شوند و اکثر Solid Organ ها مثل قلب،کبد، کلیه و … در حالت عادی، تحت کنترل آن میباشند. (جدول شماره یک)
اما yang در طرف مقابل قرار دارد:
جنسیت مذکر و بار مثبت برای آن قایلند و جهت حرکت آن از بالا به پایین در طول Meridian های مربوطه می باشد. اعمال Reseve و پتانسیل بدن برای مواقع بحرانی را به آن نسبت می دهند و Hallow Viscous ها توسط آن کنترل می شوند: اعضایی که نقصان در عملکرد آن ها، کمتر و دیرتر می تواند کل حیات انسان را در خطر نابودی قرار دهد. (جدول یک) عملکرد سمپاتیک نیز به عهده Yang است.
تشخيص عدم تعادل بین عملکرد Yin و Yang و برطرف کردن آن با تحت تاثیر قرار دادن Meridian های آن ها، اساسا بسیاری از رشته های طب چینی را تشکیل می دهد. تعادل صحیح بین Yin و Yang پیش درآمد جریان متوازن و یکنواخت Qi در بدن و گام مهمی در جهت نیل به سلامت مجموعه جسم – روح – اندیشه می باشد: سلامتی همه جانبه و نشاط بخش!
عناصر پنج گانه اصلی
در چین، همانگونه که به وحدت بین اندیشه، بدن و روح اشاره می شود ارتباط و تناظر زیبایی هم بین ارکان تشکیل دهنده جهان با وجود انسان و دیگر موجودات قایل می شوند. ما در ایران با چنین فلسفه و بینشی، آشنایی داریم و می دانیم که جهان در دید اجداد ما از چهار عنصر آب، آتش، باد، خاک، آب (عناصر اربعه) تشکیل می شود و از طرف دیگر بدن انسان، تعادل عملکرد و سلامت خود را بر پایه های طبایع چهارگانه یعنی خون، صفرا، بلغم و سودا استوار می دارد.
در چین نیز، برای ساختمان و عملکرد هر یک از اعضای بدن، تشابهات و تناظرهای با عناصر تشکیل دهنده طبیعت، ذکر می شود.
عناصر اصلی در این فلسفه ۵ عنصر هستند: آتش، زمین، فلز، آب و چوب.
خواص برگرفته از هر یک از عناصر فوق به اعضای مختلف بدن نسبت داده می شود. در دیاگرام شماره یک، به این تناظر اشاره شده است.
فلسفه بیان کننده نحوه برقراری این تناظر، ارتباط آن با Meridian های مربوط به Yin و Yang و در نهایت تاثیر همه آنها بر عملکرد متقابل Qi با مجموعه جسم – اندیشه – روح، اساس و شالوده طب چین و تا حدود زیادی اساس عرفان و مذاهب آن دیار را شکل می دهد.
پزشکان آن مکاتب با دانستن این اصول از طرفی و با تسلط بر محل دقیق Meridian ها و نقاط مربوط به اعضا و عملکردهای مختلف بدن از طرف دیگر، همراه با کسب تجربه و مهارت در تحریک و تسکین مناسب و کافی این نقاط، به تشخیص و درمان اختلالات و بیماری های بدن انسان میپردازند. این پزشکان بر پایه اصولی که ذکر شده معتقدند اضطراب، افسردگی و بعضی اختلالات روحی را نیز می توان با انجام مانورهای مناسب و کار دقیق روی نقاط Meridian های مربوط درمان کرد.
نویسندگان: دکتر بهروز تیز نوبیک، دکتر امیر هومن کاظمی
منبع: مجله درمانگر – شماره پیاپی 10 – تابستان 1385 – صفحه 36