آنگاه که جهان از دم بهار جان می گیرد، آثار حیات ــ یعنی حرارت و رطوبت – بر موجودات هستی افاضه می شود. به واسطه حرارت و رطوبتی که افاضه شده است، گویی ذرات عالم از نو زنده می شوند و شوق حرکت و جهشی دیگر می یابند. در این میان بدن انسان – این اشرف مخلوقات – نیز دستخوش تحول می شود.
دگرگونی ای که در تن و جان انسان به وقوع میپیوندد از یک سو در بردارنده فوایدی است و از دیگر سو، مضراتی در پی دارد.

فواید بهار

   – بهبود جریان خون و اخلاط در اندام های بدن
   – قوت یافتن هاضمه
   – بهبود رنگ و رو
   – افزایش شور و نشاط
   – افزایش رشد
   – افزایش امید به زندگی
   – لذات چشمی و حسی
   – تفرج در طبیعت و دیدن نشانه های قدرت خداوند به طور آشکار، مانند زنده شدن پس از مرگ
   – تفکر در اعمال و رفتارها و بهبود آنها از طریق رفتن به میهمانی و صله ارحام

مضرات بهار

   – روان شدن و جریان یافتن بخشی از مواد زایدی که در زمستان تغلیظ شده و در مسامات بدن به صورت غیر فعال نگهداری می شدند. حرارت و رطوبت بهاری موجب می شود تا این مواد گرم شوند و غلظتشان در اثر گرم شدن کاهش یابد و رقیق گردند. وقتی مواد زاید به قدر کافی لطیف و رقیق شوند دیگر قادر به باقی ماندن داخل مسامات نیستند.
در این وقت مواد زاید محتبس در مسامات وارد جریان های طبیعی اخلاط و رطوبات می شوند و مشکلاتی را پدید می آورند.
   – گرمی نهفته در مواد زاید مذکور، آشکار می شود و بر حرارت مواد طبیعی بدن می افزاید. در این هنگام تغییراتی در بدن حاصل میشود که عامه مردم از آن با نام «علف جوشان» یاد میکنند؛ زیرا خون به این وسیله گرمتر از حد طبیعی می شود و اصطلاحا دچار غلیان یا جوشش میگردد.
   – جوشش خون همراه با افزایش رطوبات آن زمینه ساز بیماری های بهاری از قبیل – تب، کهیر، بثورات و … – میشود چه بسیارند جوانانی که در این فصل، یا دچار دمل می شوند یا دمل هایشان که فروهشته بود با عود مجدد باعث مزاحمت و ناراحتی آن ها میشود.
   – همچنین بسیاری از مردم دچار ورم لوزه ها می شوند و به سبب گلو درد، بلع غذا برایشان دردناک می گردد.
   – در مبتلایان به لثه دامیه، خونریزی بیشتر، در لثه ها به وقوع می پیوندد.
   – به سبب روان شدن مواد زاید در بدن به خصوص در دماغ، آبریزش از بینی شروع میشود. از آنجا که این رطوبات دارای حرارت غیر طبیعی اند، اسباب عطسه و خارش حلق را فراهم می آورند و فرد را دچار این عوارض می کنند.

تدابیر بهار

حکما، برای جلوگیری از عوارض مضرات بهار و نیز برای پیشگیری از ابتلا به بیماری های مذکور، تدابیری را برای فصل بهار اندیشیده اند که به آن تدابیر «بهاریه» گفته می شود.
تدابیر بهاریه شامل چند حوزه از سته ضروریه است. این دستورالعمل ها گرچه بسیار ساده اند اما نتایجی بسیار موثر برای تندرستی و جلوگیری از بیماری دارند در زیر مهمترین این تدابیر آورده می شود:

نخستین تدبیر

نخستین تدبیر به امر تغذیه اختصاص دارد. حکما، اعتقاد دارند با توجه به مطالب بیان شده درباره جریان یافتن مواد زاید محتبس در فصل زمستان ضروری است برای کمک به طبیعت – یعنی قوه مدبره بدنیه که حامی تندرستی و سلامت بدن است- حتی المقدور از خوردن غذاهای مطلق یعنی گوشت، تخم پرندگان و شیر اجتناب شود و چنانچه مصرف آنها به دلایلی لازم شود به صورت حداقلی مصرف گردد؛ زیرا این مواد قابلیت تولید خلط دارند. چنانچه تولید خلط در فصل بهار افزایش یابد بر رطوبت و حرارت ناشی از مواد زاید ذوب شده در بدن می افزاید.
آنگاه که حرارت و رطوبت اخلاط افزایش یابد موجبات بیماری یا عوارض مضرات بهار فراهم میشود . حکما توصیه کرده اند در فصل بهار برای خلاصی از عوارض و مضرات این فصل که ناشی از از رعایت نکردن دستورهای حفظ الصحی در سایر فصول به ویژه فصل زمستان است، از روش «تقلیل غذا» پیروی کنیم.

منظور حکما از تقلیل غذا چیست؟

مواد خوراکی چون وارد بدن شوند، پس از گذراندن هضم کبدی، بدل به خلط می شوند. خلط ها دارای دو کیفیت حرارت و رطوبت هستند طبق نظر حکما، در فصل بهار باید میزان مصرف غذاهایی که بخش عمده آن به خلط تبدیل می شود را کاهش داد. برای رفع نیاز بدن در فصل بهار بهتر است بیشترین بخش برنامه غذایی انسان به «غذای دوایی» – یعنی حبوبات، سبزیجات و میوه جات – اختصاص یابد.
خاصیت این نوع غذا خوردن این است که اولا مقدار تولید خلط کاهش می یابد و ثانیا با انتخاب «غذای دوایی» دارای طبیعت سرد و خشک، حرارت و رطوبت ناشی از تذویب مواد زاید موجود در بدن، کاسته و تعدیل می شود.
ممکن است این سوال به ذهن خطور کند مگر نه این است که در بهار، قوت هاضمه نیرو می یابد و قویتر می شود؟
و مگر نه این است که چون قوه هاضمه مواد قابل هضم نیابد، مشغول رطوبات اصلی بدن میشود و آنها را تحلیل می برد و بدن را با مشکل و نقصان مواد مواجه می کند؟
پس چرا حکما در تدابیر بهاری توصیه به «تقلیل غذا» کرده اند؟
مقدمه برای پاسخ:
به عنوان مقدمه پاسخ این سؤال باید دانست که غذا نزد حکما دو نوع است:
   ۱) غذای کثیر الکمیت قلیل التغذیه: این نوع غذا مانند بقول (سبزیجات) و فواکه (میوه جات) است. این نوع غذا با آنکه دارای حجم زیاد است ولی مقدار غذاییت آن کم است، به این معنی که تولید خلط از این نوع غذا اندک است.
   2) غذای قليل الكميت كثير التغذیه: این نوع غذا مانند زردی بیضه نیمبرشت (عسلی، نیم بند) و خروس خصی (خروسی که بیضه هایش را در آورده باشند) است. این نوع غذا با آنکه حجم کم دارد ولی مقدار غذاییت آن زیاد است؛ به این معنی که تولید خلط از این نوع غذا زیاد است.
اینک پاسخ سؤال: حال که با این مفاهیم آشنا شدید می گوییم منظور حکما از «تقلیل غذا» در واقع کاهش در کیفیت غذاست نه کاهش در کمیت آن؛ زیرا قصد حکما از توصیه به مصرف غذاهای «کثیر الکمیت قلیل التغذیه»، این است که قوه هاضمه را مشغول کنند و نیروی آن را صرف هضم غذاهای پر حجم نمایند. از طرفی نیز از تولید خلط زیاد جلوگیری کنند تا طبیعت دچار تحیر و خستگی نشود. به این ترتیب غذاهای «کثیر الکمیت قلیل التغذیه» را پیشنهاد کرده اند. البته در «کتاب بهاریه» (در دست تالیف نگارنده) اطلاعات مفصل تر و مثال هایی مبسوط تر در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.

دومین تدبیر

تدبیر دوم به امر پاکسازی بدن اختصاص دارد.

باید دانست هر ماده خوراکی که به مصرف انسان می رسد، لازم است چهار مرحله از هضم (معدی،کبدی عروقی و عضوی) را طی کند. به این چهار مرحله «هضوم اربعه» گفته می شود.
هضم اول از دهان شروع می شود و در معده به کمال می رسد. در این مرحله مواد خورده شده به صورت کشکابی در می آید که به آن «کیلوس معدی» گفته میشود. در این مرحله از هضم تنها شکل ظاهری مواد خورده شده تغییر می یابد (یعنی ریز می شود) ولی سایر صفات آن – مانند، بو، طعم، مزه و … به قوت خود باقی است. به بیان دیگر می توان ذرات مواد خورده شده را از یکدیگر جدا کرد. اما همین که بخش لطیف و صافی «کیلوس معدی» توسط رگهای مکنده – موسوم به «ماساریقا» – وارد کبد شد و تحت هضم کبدی قرار گرفت، چنان تغییری در کیلوس معدی حاصل می شود که دیگر نمی توان مواد خورده شده را مشاهده کرد یا از یکدیگر تمیز داد؛ زیرا مواد خورده شده طی فرایند «کیموس سازی» به غذای حقیقی بدن – یعنی « خلط » – بدل می شود. خلط تولید شده داخل رگ های بدن می شود و به مرور در آنجا هضم دیگری می یابد که به آن « هضم عروقی» می گویند. این هضم به درخواست اندام های بدن برای رفع نیاز آنها در عروق صورت میگیرد.
چون خلط ها وارد اندام های بدن شدند، در آنجا آخرین مرحله هضم – یعنی « هضم عضوی» – به وقوع می پیوندد. در این مرحله غذای حقیقی – یعنی خلط – بدل مايتحلل – یعنی جایگزین مواد از دست رفته – می شود یا بر حجم عضو می افزاید.
در تمامی مراحل هضم، مقداری از ماده غیر منهضم نیز باقی می ماند که به آن «فضله» گفته می شود. فضله ها از مجاری طبیعی بدن – مانند روده، مثانه، پوست و سایر مجاری – به طور مرتب به بیرون رانده می شوند؛ اما همواره بخشی از آنها در بدن باقی می مانند.
این مواد زاید اگر تجمع یابند و روی هم تلنبار شوند باعث اختلال در فعل اندام های بدن خواهند شد و نیروی بدنی را صرف خود خواهند کرد. به این جهت برای بیرون راندن یا سوزاندن مواد زاید، لازم است از روش های متناسب با آنها بهره گرفت. برخی با انجام ریاضت – یعنی ورزش – سوزانده یا به بیرون رانده می شوند؛ بخشی به وسیله اعمال یداوی – همچون فصد، حجامت، دلک یا مالش – دفع می شوند و بعضی به وسیله داروهایی همچون مقیئات و مسهلات از بدن خارج میشوند. به مجموعه این روشها « تنقیه» یا «پاکسازی بدن » گفته می شود.
با عنایت به مطالب بیان شده، وجه ضرورت پاک سازی بدن در فصل بهار، ابقای تندرستی و سلامت بدن انسان است. چه اگر فضله هایی که در فصل زمستان به سبب سردی هوا و کاهش تعریق از بدن خارج نشده و در مسامات بدن باقی مانده اند به بیرون رانده نشوند و در بدن باقی بمانند موجب ضررهای زیر خواهند شد:
   – بیماری های بهاری را ایجاد خواهند کرد.
   –  زمینه ساز بیماری در فصل تابستان خواهند شد.

روش های پاکسازی

روش های پاکسازی که توسط حکما توصیه شده است امور زیر را در بر می گیرد:
1) پاکسازی به وسیله فصد و حجامت
2) پاکسازی به وسیله دارو قی
3) پاکسازی به وسیله ریاضت (ورزش)

۱) پاک سازی به وسیله فصد و حجامت

فصد و حجامت از جمله روش های پاکسازی هستند که در فصل بهار تحت شرایطی توصیه شده اند در زیر شرح بیشتری درباره هر یک آورده میشود:
فصد، به معنی «رگ زدن به نوعی که تنها مواد زاید خون خارج شود و مواد مفید باقی بماند» است فصد باید توسط شخصی انجام شود که متخصص این عمل است و به «فصاد» معروف است؛ زیرا فصد از جمله تدابیر قوی در پاکسازی است و اگر درست انجام نشود منجر به عوارضی شدید برای فرد خواهد شد. حجامت ـــ یعنی بادکش کردن بدن» به منظور پاکسازی بدن از مواد زاید انجام می شود. لازم است دانسته شود، در مواردی که فصد مقدور نباشد از حجامت که نایب مناب فصد به شمار می رود استفاده می برند. حجامت نسبت به فصد از عوارض کمتری برخوردار است اما در صورت عدم نیاز یا خطا در آن ممکن است زیان های شدیدی از خود به جا بگذارد. به عنوان مثال در افرادی که دارای سوء مزاج بلغمی هستند ممکن است خطا در حجامت منجر به ایجاد ورم در روده یا ورم در مفاصل شود حجامت نقره : (یعنی) گودی پشت سر حافظه را تخریب میکند و شخص را به فراموشی مبتلا می سازد
با عنایت به آنچه بیان شد حجامت در صورت نیاز یا عادت لازم است با مشاوره با متخصص طب ایرانی انجام شود تا خطری متوجه شخص نشود.

۲) پاک سازی به وسیله دارو قی

عبارت از خارج کردن معده از مواد محتبس در آن است قیء یا «استفراغ» نوعی تدبیر برای پاکسازی معده به شمار می رود. شاید بتوان ادعا کرد که بهترین و ساده ترین راه پاکسازی معده از مواد زایدی که در آن تجمع می یابند یا از اندام های دیگری به معده سرازیر می شوند ایجاد قیء است زیرا آنچه از باب المعده نمی تواند خارج شود یا به سببی مثل متشبث شدن مواد به جدار، معده قادر به خروج از معده نیست، بهترین راه برای بیرون راندن آن، مری است؛ زیرا مری قابلیت انبساط دارد وقادر است عمل تخلیه را به راحتی انجام دهد قی یا استفراغ نیز چون از تدابیر قوی به شمار می آید، باید تحت شرایطی انجام پذیرد. در این باره نیز نظر و راهنمایی متخصص طب ایرانی از ضروریات است.
مسهل، عبارت است از دارویی که خروج مواد زاید در بدن را تسهیل می بخشد و آنها را به راحتی از راه دور و نزدیک جذب و دفع می کند.» عمل مسهل ممکن است از راه امعاء ـ یعنی روده ها ـ انجام پذیرد در این صورت به چنین مسهلی ـ که مواد زاید را از طریق روده ها به بیرون می راند ـ «مسهل ما في الامعاء» گفته می شود.
برخی از داروهای مسهلی، ممکن است مواد زاید را به قدری در عروق تلطیف کنند که آنها را به حد افنا برسانند مانند « اسطوخودوس که مسهل مواد زاید در مغز است. به چنین داروهایی « مسهل ما في العروق » گفته می شود.
گرچه مسهل ها مواد زاید را از بدن بیرون می رانند و از این طریق به طبیعت کمک می کنند اما باید دانست که کار مسهل از جمله تدابیر قوی است و اگر در تجویز و مصرف آن خطایی صورت گیرد عوارضی ناراحت کننده در پی دارد به خصوص مصرف مکرر مسهل ها ـ خاصه «برگ سنا»

Group 168

نویسنده: استاد محمد عبادیانی
منبع: مجله ی درمانگر – شماره (44 – 43) – پاییز و زمستان 1393 – صفحه 5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *