همان گونه که در بخش امور طبیعیه آمده است اندامها و ارواح به منزله ماده برای طبیعت اند؛ و مزاج و قوا نیز به منزله صورت طبیعت به شمار می روند. هر نوع ضعف در بدن نیز یا ضعف ماده است یا ضعف در صورت. بر این اساس، طبیب باید هنگام مواجهه با ضعف در اندام ها، برای یافتن سبب به عوامل ضعیف کننده ماده یا صورت، توجه داشته باشد. در ادامه، اسباب ضعف ماده و صورت بیان می شود:
در مکتب طب ایرانی اجناس عالی بیماری در سه جنس به شرح زیر تقسیم بندی شده است:
الف) بیماریهای ناشی از تغییر در مزاج اندام ها یعنی سوء مزاج
ب) بیماریهای ناشی از تغییر در ترکیب اندام ها یعنی سوء هیأت ترکیب
ج) بیماریهای ناشی از انفصال پیوستگی اندام ها یعنی تفرقات
الف) سوء مزاج
سوء مزاج عبارت است از کیفیت زاید بر مزاج اصلی اندام، به بیان دیگر، وقتی مزاج جبلی اندامی گرم تر، سردتر، خشکتر یا تر می شود؛ در واقع کیفیتی زاید بر مزاج جبلی غالب شده است. به این کیفیت زاید بر مزاج جبلی «سوء مزاج» گفته می شود. این اتفاق، یعنی غلبه یک یا دو کیفیت بر مزاج اصلی، موجب بروز حالتی در بدن میشود که به آن بیماری گفته می شود بر این اساس، سوء مزاج نوعی بیماری است که ترجمه اجمالی آن «بیماری» و ترجمه دقیق آن «بیماری ناشی از تغییر مزاج» است.
سوء مزاج نیز به دو دسته کلی ساذج و مادی تقسیم شده است. چنانچه بیماری مزاجی به واسطه وجود ماده ای که می تواند کیفیات را تغییر دهد، یعنی اخلاط چهارگانه پدید آمده باشد به آن « سوء مزاج مادی » گفته میشود؛ اما اگر ماده ای میان نباشد و تنها کیفیتی ساذج سبب بیماری شود.
(یعنی بدون ماده – مثل آن که فرد در اثر سردی هوا مزاج مغزش سرد شود و مبتلا به سرماخوردگی گردد) «سوء مزاج ساذج » نامیده می شود. حكما، تعداد سوء مزاج های مختلف اعم از ساذج و مادی را شانزده نوع برشمرده اند که در جدول فوق نشان داده شده است. از آنجا که سوء مزاج، نوعی بیماری است و بیماری نیز مانع عملکرد طبیعی اندام مبتلا می شود؛ حکما آن را یکی از اسباب ضعف اندام می دانند.
حال اگر توجه شود که سوء مزاج نوعی بیماری است که نخست اندام های مفرد را مبتلا می کند و سپس به واسطه این که اندام های مفرد به منزله مواد اولیه اندام های مرکب است به آنها تسری می یابد؛ در می یابیم که در رابطه با ضعف اندام ها تا چه حد مؤثر است.
چگونه سوء مزاج سبب ضعف اندام میشود؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت هر یک از انواع سوء مزاج به نحوی خاص موجب بروز ضعف در اندام ها می شوند که در ادامه بیان می شود.
سوء مزاج گرم: این نوع سوء مزاج به وسیله ایجاد تحلیل غیر طبیعی در عضو باعث بروز ضعف در اندام می شود.
سوء مزاج سرد: این نوع سوء مزاج به وسیله تخدیری که در عضو ایجاد می کند موجب بروز ضعف در اندام می شود.
سوء مزاج تر: این نوع سوء مزاج به واسطه نرمی و ارخایی که در عضو ایجاد می کند سبب سستی اندام و نهایتا موجب بروز ضعف در اندام می شود. در صورتی که این نوع سوء مزاج مادی باشد سبب بروز سده نیز می شود. سده نیز خود یکی دیگر از اسباب ضعف اندام به شمار می رود.
سوء مزاج خشک: این نوع سوء مزاج باعث می شود منافذ و مسامات عضو، تنگ و بسته شود و در حقیقت راه ورود قوت ها به عضو سد گردد. به این ترتیب، امکان ورود قوت ها به اندام از بین می رود. در نتیجه این عمل، اندام دچار ضعف می گردد.
تعلیم: حکما، در مورد اسباب ضعف اندام به ارواح و قوا اشاره کرده اند و متذکر شده اند در اثر فعل زیاد یا شدت ریاضت یا امور متعب، ارواح و قوا تحلیل میروند. تحلیل ارواح و قوا به نوبه خود باعث بروز ضعف در اندام ها می شود. اسباب تغیّر در ارواح را سوء مزاج دانسته اند و اسباب تحلیل قوا را افعال متعب و کثرت فعل بر شمرده اند. اعمالی همچون فصد و اسهال نیز از جمله محللات ارواح و قوا به شمار میرود.
ب: سوء هیأت ترکیب
حكما اعتقاد دارند که کمال هر اندام به قوام، شکل و مزاج آن اندام وابسته است.
بر این اساس، یک اندام کامل بایستی دارای قوام، هیأت و مزاج معتدل باشد، به این ترتیب:
نقص در هر یک از این امور، موجب خروج اندام از کمال آن به حساب می آید. تغییر در هیأت و قوام اندام ها همانند تغییر در مزاج جبلی آنها، بیماری محسوب میشود. چرا که یک اندام هنگامی قادر به صدور افعال طبیعی است که از این جهات کامل باشد و هنگامی که نتواند افعال محوله را به صورت درست و کامل انجام دهد. به آن حالت بیماری گفته میشود. لذا حكما به این نوع از بیماری، سوء هیأت ترکیب می گویند.
در ادامه به انواع بیماریهای ناشی از سوء هیأت ترکیب اشاره می شود.
چگونه سوء هیأت ترکیب سبب ضعف اندام می شود؟
در فرآیند غذا رسانی و نیز ارسال قوه های سه گانه به اندام ها؛ شریان ها ، وریدها، عصب ها و … نقش بسزایی دارند. به این معنا که قوه های سه گانه یعنی قوه حیوانی، نفسانی و طبیعی برای آن که به اندام برسند؛ بایستی از مجاری خاصی همچون شریانها، وریدها، عصب ها، غشاها، مسامات و سایر مجاری عبور کنند تا وارد اندام شوند و عمل تغذیه، تنمیه و امکان صدور افعال طبیعی را ممکن سازند.
از بین بیماری های ناشی از سوء هیات ترکیب که در ایجاد ضعف اندام ها نقش بیشتری دارند می توان به دو گروه از چهار گروه پیش گفت اشاره کرد:
– بیماری خلقت که شامل بیماری شکل، بیماری مجاری، بیماری اوعیه و بیماری صفایح است.
– بیماری مقدار که شامل بیماری عظم عام، بیماری عظم خاص، بیماری نقصان عامئ بیماری نقصان خاص است.
آن بخش از بیماری ها که در گروه اول تحت عنوان «بیماری اوعیه و مجاری» نامیده می شوند، نسبت به بیماریهای گروه دوم که تحت عنوان «بیماری مقدار» است تاثیر مهمتری در ایجاد ضعف در اندام دارند. توضیح این تفاوت در تاثیر را می توان این گونه برشمرد:
از جمله بیماری های اوعیه و مجاری که در ضعف اندام نقش دارند، بیماری تضیق و انسداد است.
بیماری تضیق در واقع سبب تنگ شدن مجاری میشود. وقتی مجاری از حد طبیعی تنگ تر شوند امر نقل و انتقال مواد غذایی و نیز ایصال ارواح و قوا به اندام کاهش می یابد و در نتیجه این نارسایی، اندام ضعیف می شود.
- بیماری تضیق دارای اسبابی چهارگانه به شرح زیر است:
سبب اول: قوت قوه ماسکه
سبب دوم: ضعف قوت دافعه
سبب سوم: استفاده از داروهای قابضه
سبب چهارم: استفاده از داروهای مسدده بیماری انسداد با ایجاد راه بندان در مجاری مانع رسیدن غذا، ارواح و قوا به اندام می شود و بدیهی است که با نرسیدن غذا یا قول به اندام؛ امر تغذیه، تقویت و بدل مايتحلل در اندام مختل می گردد و موجب بروز ضعف در اندام می شود. - بیماری انسداد دارای اسبابی پنجگانه به شرح زیر است:
سبب اول: وجود شیء غریب یعنی ماده ای که از جنس بدن نیست.
سبب دوم: التحام منفذ اندام به سبب التیام قرحه.
سبب سوم: انطباق و به هم آمدن مجرا به سبب فشاری که توسط ورمی که در مجاورت مجرا واقع شده باشد.
سبب چهارم: برودتی که سبب قبض مجرا گردد.
سبب پنجم: شدت قوه ماسکه که اجزای اندام را منقبض و مجتمع سازد.
از گروه دوم مهمترین و عام ترین بیماری «صغر» یعنی کوچکی اندام هایی همچون معده و کبد است. بیماری صغر به واسطه بروزکاهش در حجم این اندام ها موجب اختلال و نارسایی طبیعی غذا و تبدیل آن به اندام و بدل مایتحلل می شود.
کوچکی معده
بدیهی است که کوچکی این اندام، موجب ضعف عام یعنی ضعف در کل بدن می شود. زیرا کوچکی معده چه خلقی باشد چه عارضی باعث، نقصان دریافت مواد غذایی و در نتیجه ضعف عمومی اندام های بدن می شود.
از نشانه های فردی که دارای معده کوچکتر از حد طبیعی مادرزادی است می توان به زیان دیدن از خوردن غذای کثیر المقدار، اگرچه لطیف باشد و ضرر ندیدن از غذای قلیل المقدار، اگرچه غلیظ باشد؛ اشاره کرد.
از دیگر نشانه های چنین فردی، ضعف جسمیت است یعنی رشد چنین فردی، طبیعی و همچون همسالان خود نیست.
گاهی ممکن است کوچکی معده به واسطه امری عارضی ایجاد شود مانند آن که فرد، مبتلا به تشنج معده شود یا تورمی در اعضای مجاور معده به وجود آید که نشانه های هر یک، بر این امر گواهی می دهد.
کوچکی کبد
کوچکی کبد باعث ضرر به فعالیت معده می شود. شرح این امر چنین است که غذای مصرفی پس از ورود به معده، تحت نیروی هاضمه تبدیل به کشکابی میشود که «کیلوس» نامیده می شود. کیلوس معدی توسط قوه جاذبه کبد، از طریق رگ های باریکی که «ماساریقا» نام دارند، به کبد می رود و در کبد تحت فرایند «کیموس سازی» به اخلاط چهارگانه صفرا، خون، بلغم و سودا تبدیل می شود. باید دانست که غذای حقیقی بدن، همان اخلاط چهارگانه اند که دارای دو استعدادند:
1) قابلیت تبدیل به عضو شدن دارند مانند آنکه می توانند به گوشت، استخوان، پوست و … تبدیل شوند و به ابعاد بدن بیفزایند.
2) قابلیت بدل ما یتحلل شدن دارند، یعنی قادرند جایگزین مواد از دست رفته بدن شوند.
وقتی کبد کوچک باشد قادر نیست تا همه کیلوس معدی را دریافت کند در نتیجه در امر کیموس سازی اختلالی ایجاد می شود که همه اندام های بدن از مضرات آن زیان می بینند. از نشانه های چنین فردی وجود علایم کم خونی و رنگ زرد مایل به سفید است.
نویسنده: استاد محمد عبادیانی
منبع: مجله ی درمانگر – شماره (50-49) – بهار و تابستان 1395 – صفحه 5